صاحبان خردناب (اولوالالباب )

صاحبان خرد ناب کسانی که دو معجزه علمی وعملی پیامبر اعظم را الگوی رفتاری وعملی خویش قرار داده اند

صاحبان خردناب (اولوالالباب )

صاحبان خرد ناب کسانی که دو معجزه علمی وعملی پیامبر اعظم را الگوی رفتاری وعملی خویش قرار داده اند

خواستن نیازمند از نیازمند از سبکی اندیشه و گمراهی خرد

 امام سجاد علیه السلام :و رأیت أن طلب المحتاج الی المحتاج سفه من رأیه و ضلة من عقله .

بار خدایا من به بریدن از دیگری و پیوستنم به تو خود را پاک و پاکیزه نمودم ( از هر چه جز تو چشم پوشیده بس به تو می نگرم )

(2) و به همه ( اندام و حواس ) ام به تو روآورده ام

(3) و از کسی که به بخشش تو نیازمند است روگردانیده ام

(4) و خواهشم را از کسی که از احسان تو بی نیاز نیست برگردانیده ام

(5) و دانستم که خواستن نیازمند از نیازمند از سبکی اندیشه ( بینایی ) و گمراهی خرد اوست

(6) زیرا بسا از مردم را دیدم - ای خدای من - که به وسیله جز تو عزت و بزرگی طلبیدند و خوار شدند ، و از غیر تو دارایی خواستند و بی چیز شدند ، و قصد بلندی کردند و پست گردیدند

ادامه مطلب ...

منبرو چوبه دار

منبر از پشت شیشه مسجد


چشمش افتاد به چوبه دار


عصبی گشت وغیضی وغضبی


بانگ برزد که : ای خیانتکار


توهم از دودمان مابودی


سخت وحشی شدی و وحشت بار


ما سر و کارمان به صلح وصلاح


تو به جرم وخیانتت سروکار


نرده کعبه حرمتش کم بود


که شدی دار شحنه ؟ شرمی دار


دار بعد از سلام وعرض ادب


وزگناه نکرده استغفار


گفت :مانیز خادم شرعیم


صورت ، اخیارگر یا اشرار


هر کجاپند وبند درمانند


نوبت دار می رسد ناچار


منبری را که گیر ودارش نیست


همه از دور وبر کنند فرار


لیک منبر فرونمی آمد


باز بر مرکب ستیزه سوار


دار هم عاقبت زجادررفت


روبه در تاکه بشنود دیوار


گغت : اگر منبرتومنبر بود


کا ر مردم نمی رسید به دار

«شهریار »

بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت : "خداوندا! دوست دارم
بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ "، خداوند او را به سمت دو در هدایت
کرد و یکی از آنها را باز کرد ، مرد نگاهی به داخل انداخت ، درست در وسط
اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود ، که آنقدر
بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد ، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار
لاغر مردنی و مریض حال بودند ، به نظر قحطی زده می آمدند ، آنها در دست
خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای
بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود
را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند ، اما از آن جایی که
این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود ، نمی توانستند دستشان را
برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند . مرد روحانی با دیدن صحنه
بدبختی و عذاب آنها غمگین شد ، خداوند گفت : "تو جهنم را دیدی ، حال نوبت
بهشت است" ، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد ، آنجا هم
دقیقا مثل اتاق قبلی بود ، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور
میز ، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند ، ولی به
اندازه کافی قوی و چاق بوده ، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت :
"خداوندا نمی فهمم؟!" ، خداوند پاسخ داد : "ساده است ، فقط احتیاج به یک
مهارت دارد ، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند ، در
حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند !" هنگامی
که موسی فوت می کرد ، به شما می اندیشید ، هنگامی که عیسی مصلوب می شد ،
به شما فکر می کرد ، هنگامی که محمد (ص) وفات می یافت نیز به شما می
اندیشید ، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند
، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را
دوست داشته باشید ، که به همنوع خود مهربانی نمایید ، که همسایه خود را
دوست بدارید ، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی)
نخواهد شد