ای شاهد جان بازآ در غیب جهان کم زن نقش رخ زیبا را بر پرده عالم زن اوضاع جهان بنگر در هم شده چون زلفت در نظم جهان دستی بر طره پرخم زن چون دلبر آفاقی مشکن صف دل ها را چون کعبه عشاقی حرفی ز صفا هم زن مانند خلیل ایجان آتشکده گلشن کن بازار صنم بشکن راه بت اعظم زن هم آتش موسی را در وادی طور افروز هم سر مسیحا را بر سینه مریم زن لاهوت مسیحا را محو رخ زیبا کن ناقوس کلیسا را زین زمزمه بر هم زن ناز تو شوق ما بگذشت ز حد جانا زان عشوه پنهانی راه دل ما کم زن زخمی که الهی راست بر سینه به هجرانت تا چند نمک پاشی رحمی کن و مرهم زن و سلام خدا بر تمام رهروان راه آزادی باد...