الصلا ای عاشقان روی دوست
الصلا ای رهروان کوی دوست
الصلا ای بلبلان باغ عشق
الصلا ای تشنگان داغ عشق
عالمی مشتاق دیدار شماست
چرخ گردان از پی کار شماست
این قفس را بشکنید ای طوطیان
بال بگشایید تا هندوستان
هفت پراز هفت شهر جان کنید
قصد قاف حضرت جانان کنید
قاف والقران میان جانتان
ادخلوها دعت جانانتان
فاش گویم یار مشتاق شماست
طاقت او بی گمان طاق شماست
فاشتر گویم شمایید آن نگار
خود شمایید آن بهشت و آن بهار
نفخه اویید خود اویید هان
خویش را خوانید فرعون زمان
خود نه آن فرعون کو بی عون و فر
شد در آب و کرد در آتش مقر
بلکه آن فرعون با فر و شکوه
که چو موسی دیدی آتش را زکوه
سوی آتش رفت و آب لطف یافت
ای خوش آن کو سوی این آتش شتافت
هر کجا جانیست جای عشق باد
جمله جانم فدای عشق باد
ادبیات جان ماست نه درس..همه فرهنگ ماست..تفسیر همه لطایف عالم هستی است..دین رو تفسیر میکنه...بهترین تفسیر دین رو در ادبیات غرب و شرق میبینید...تمام درسهای فلسفی در یک بیت ادبیات جواب داده میشود...تفسیر روانشناسی و تمام بیماری های قرن و مشکلات ماست..ملتی که مثنوی داره و دیوان شمس داره و حافظ داره که نباید قرص بخورد..ادبیات شفاست...مولانا میگه طبیبیم حکیمیم به بغداد رسیدیم بسی علتیان را ز غم باز خریدیم...در غرب میگن که مجموعه کامل از داروخانه است...ادبیات موسیقی هست...عناصر موسیقی را دارد..موسیقیدان ها میرن جلوی قصر الحمرا اسپانیا موسیقی می آفرینند..چون اون معماری هم خودش موسیقی است و الهام بخش است. هم ریتم دارد هم هارمونی و هم ملودی...ملودی پیام است..رد پای یک اندیشه و احساس و مشاهده است...در ادبیات همه اینها است...
برگرفته از یکی از سخنرانی های استاد الهی قمشه ای
شادی در انجام وظیفه است
جوهر دین عشق است
کمال درکسب لذت حقیقی است
زندگی رقصی است به سوی خداوند
جهان آکنده از زیباییست
زیبایی حقیقت است
و حقیقت زیباییست
و هر دو عین وجودند
و هر سه عین عشقند
و هر چهار همان شادی مطلقند
و هر پنج همان دل آدمی است که چون پنجه آفتاب
جامی از شراب نور به دست جها نیان میدهد
وظیفه ما در دنیا : شادی لذت عشق
(استاد حسین الهی قمشه ای)