نقش سکولارها در تخریب باورهای دینی جامعه
پدیدآورنده: علی رضایی بیرجندی ،
رهبر فرزانه انقلاب، در روز جمعه26 آذرماه سال 78 در خطبههاینماز جمعه تهران، یکی از مهمترین اهداف دشمن در این مرحله را«تخریب ایمان و باورهای مذهبی مردم» شمرده است; ایمان وباورهای کارساز در دل مردم، یعنی ایمانها و باورهایی که اینملت را از یک ملت عقب افتاده توسری خور به یک ملتشجاعمیداندار در دنیا تبدیل کرد. (1)
در زمینه این هشدارهای دلسوزانه، این پرسش سزاوار بررسی استکه: چرا مسلمانان در حالی که از نعمتسعادت آفرینترین برنامهزندگی یعنی قرآن و بیانات معصومان علیهم السلام بهرهمند بودهاندو بعد از وجود مقدس پیامبر اسلام(ص)، از نعمت هدایت ملکوتیترینانسانها یعنی علی(ع)و ائمه معصومان علیهم السلام برخورداربودهاند، چرا آن گونه که شایسته یک جامعه اسلامی است، در مسیرحقو عدل و تکامل مادی و معنوی گام برنداشتند و چه عوامل و موانعیموجب انحراف و عقب ماندگی آنان گردید؟ چواب این پرسش رامیتوان، علاوه برعوامل و موانع درونی و برونی دیگر، در استفادهقدرتهای ستمگر از روشنفکرنمایان سکولار و تخریب ایمان و باورهایدینی مردم نیز جستجوکرد. آنها با این کار زمینههای خواری وتفرق و انحطاط جامعه اسلامی را فراهم آوردند. حکومتستم پیشهاموی باهمکاری عمروبن عاص و مغیره شبعه و مانند آنها کهروشنفکرنمایان سکولار بودند. با زهر آگین ساختن افکار و ایجادتردید در اعتقادات مسلمانان، زمینه رویگردانی آنها از حکومتحقو عدل علی(ع)و تبعیت کورکورانه از سردمداران حزب فاسد اموی رافراهم آوردند. روشهای آنان عبارت بود از:
1- با نابودی نظریه ایدئولوژی اسلامی(دین ایدئولوژی نیست. (2) )ووارونه جلوه دادن آن، وجدان انقلابی اسلامی مومنان را درهمشکستند و احساسات پاک مذهبی آنان را از حساسیت انداختند. (3)
امام صادق(ع)فرمود:
«ان بنی امیه یطلقوا تعلیم الایمان و لم یطلقوا تعلیمالشرک» (34
بنی امیه آموزش ایمان را مجاز ولی آموزش شرک را ممنوعساختند.
این همان ایمانی تخریب شده است که در برابر شرک و ستمموضعگیری ندارد و برای مستبدان و مستکبران خطر شمرده نمیشود.
2- ایجاد فرقههای مذهبی، سیاسی زیر چتر اسلام برای بیانتفسیرهای دینی گمراه کننده، به نام «مرجئه» که ایمان راتصدیق به زبان و نه عمل (5) میشمردند. و «جبریه» که انسان رامغلوب ومقهور عوامل غیر ارادی میدانستند. (6) این مکاتب در محواندیشه قرآن و انقلاب و لزوم مبارزه برای حاکمیت توحید و عدل وآزادی محرومان و مستضعفان و وجوب مبارزه تا رفع فتنه از عالمکوشیدند.
3- جعل حدیث در جهت توجیه روحیه بیتفاوتی و همراهی با حزبقاعدین، مانند این که از پیامبر(ص)نقل کردند: «به هنگام فتنه،نشستگان از کسانی که راه میروند، بهترند و آنان که راه میروند،از آنان که میکوشند، برترند...» (7)
علی(ع)در نکوهش این گروه میفرماید:
«و آخر قد تسمی عالما و لیس به فاقتبس جهائل من جهال واضالین من ضلال و نصب للناس اشراکاء من حبائل غرور و قول زور قدحمل الکتاب علی ارانه و عطف الحق علی اهوائه یومن الناس منالعظائم و یهون کبیر الجرائم.... فالصوره صوره انسان و القلبقلب حیوان لایعرف باب الهدی فیتبعه و لاباب العمی فیصد عنه فذالکمیت الاحیا. »و دیگری دانشمندش دانند و بهرهای از دانش نبرده. ترهاتی چنداز نادانان و مایه جهلی از گمراهان به دست آورده، دامهایی ازفریب و دروغ گسترده، کتاب خدا را به رای خویش تفسیر کند و حقرا چنان که دلخواه او است تعبیر کند، مردم را از بلاهای سختایمن دارد و گناهان بزرگ را آسان شمرد. صورت او صورت انسان استو دل او دل حیوان. نه راه رستگاری میشناسد تا در آن راه رود ونه راه گمراهی تا از آن باز گردد. چنین کسی مردهای میان زندگاناست.
سپس حضرت میفرماید: پس کجا میروید؟ و کی باز میگردید؟ کهعلامتها برپا، دلیلها هویدا و نشانهها برجا است. گمراهی تاکجا؟ سرگشتگی تا کی و چرا؟» (8)
اینان با طرح و اشاعه شعارها و ضرب المثلهایی ضد اسلامی نظیر«عیسی به دین خود موسی به دین خود» ، هرکس را در درون قبرخودش میخوابانند.» ، «به ده کوران رسیدی دستت را به چشمتبگیر» ، «خواهی نشوی رسوا همرنگ ماعتشو» ، «دلت پاک باشدعمل مهم نیست.» ، «سرنوشت ما چنین بود چه میتوان کرد» افکارمنحط مرجئیگری و جبری اندیشی را در جوامع اسلامی گسترش دادند وزمینه را برای انحراف جامعه از مسیر حق و عدل و برای تحققاهداف پلید دنیایی خودشان آماده کردند.
علی(ع)درباره عمروبن عاص، شاخصترین چهره روشنفکر سکولار،میفرماید:
«فاذا کان عندالحرب فای زاجرو آمرهو مالم تاخذالسیوفمآخذها فاذا کان ذالک کان اکبر مکیدته ان یمنح القرم سبته.»
چون سخن جنگ در میان باشد، دلیر است و بر امر و نهی چیره; وچون تیغ از نیام برآید و وقت کارزار درآید، بزرگترین نیرنگ اواین است که عورت خویش گشاید. (9)
و نیز در باره مغیره، یکی دیگر از این روشنفکرنمایان که باطرح شبهات بیاساس سعی در انحراف جامعه و توجیه سقوطهای فکری واخلاقی خویش داشت، به عمار یاسر که با وی گفتگو میکرد.
فرمود: «او را واگذار; چه او چیزی از دین برنگرفته جز آنچهآدمی را به دنیانزدیک کردن تواند و به عمد خود را به شبههها درافکنده تا آن را عذر خطاهای خود گرداند. (10)
درایران اسلامی تقریبا از یکصد و پنجاه سال پیش، استعمارگرانغربی به جای حضور مستقیم سیاسی، نظامی جهت مقابله با اسلام وروحانیت مبارز که بزرگترین مانع استیلای فرهنگی، سیاسی آنانبود. و نفوذ در همه سطوح جامعه از روشنفکرنمایان استفادهکردهاند.
این عالم نمایان با طرح شعارهای دیکته شدهای چون نسبی و شخصیبودن دین و اخلاق، قراردادی بودن حسن و قبح، مباح بودن همه حدودو تقدم حق بر مسوولیت در خصوصی کردن همه چیز حتی دین وتقدسزدایی از دین و اخلاق و نشاندن سود به جای ارزش، آزادی منفیبه جای عدالت،اصالت لذت به جای اصالت کمال، شادی ابلهانه بهجای دردهای انسانی، سرگرمی به جای تعقل، گوساله سامری به جایخدای موسی، کوه ریا و تزویر به جای کشتی نوح، کوشیدند تا ملتاز خود بیگانه شود و به دلخواه آنان فکر کند و به نفع آنان عملکرده، هرنوع ذلتی بپذیرند. (11)
استاد مطهری دراین باره میفرماید: مساله اصلی، استعمار استو استعمار سیاسی و اقتصادی، آنگاه توفیق حاصل میکند که دراستعمار فرهنگی توفیق به دست آورده باشد.
بیاعتقاد کردن مردم به فرهنگ و تاریخ خودشان، شرایط اصلی اینموفقیت است. استعمار تشخیص داده و تجربه کرده که فرهنگی کهمردم مسلمان به آن تکیه میکنند و ایدئولوژیای که به آن مینازندفرهنگ و ایدئولوژی اسلام است. پس باید مردم از آن اعتقاد و ازآن ایمان و از آن اعتماد و حسن ظن تخلیه شوند تا آماده ساختهشدن طبق الگوهای غربی گردند. (12)
نکتهای که برای متدینان بیشتر مایه تاسف است، همراهی بعضیاز روحانیان که در مرحله جهاد اصغر روسفید بودهاند اما درمرحله جهاد اکبر و مبارزه با نفس امتحان موفقی نداشتهاند. بااین روشنفکرنمایان است. البته این واقعیتبا توجه به روایاتصراط مستقیم که از موباریکتر و از تیغ تیزتر است و هرمسلمانی دست کم روزی ده مرتبه موظف است توفیق گام نهادن درصراط مستقیم و نغلتیدن در دامن مغضوبان و گمراهان را از خدابخواهد. قابل توجیه است; اما واقعیتی بسیار تلخ است. در صدراسلام، گروهی از پیشکسوتان جهاد و مبارزه در کنار پیامبر(ص)دربرابر علی(ع)علم مخالفتبرافراشتند. در انقلاب مشروطه نیز شیخمظلوم به فتوای یک روحانی سردار رفت و به گفته جلال آل احمد، ازآن روز بود که نقش غربزدگی را همچون داغی برپیشانی ما زدند ومن نقش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامتاستیلای غربزدگی پس از دویستسال کشمکش بربام سرای این مملکتافراشته شد. (13)
پس اگر امروز عدهای روحانی بر حمایت از روشنفکرنمایان سکولاربرخاستهاند و در برابر نظام مقدس و ولایت فقیه که با خون مطهرهزاران شهید گلگون کفن استقرار یافته است. صف آرایی کردهاند وبرای خاطر دستمالی قیصریه را آتش میزنند، اولا جای تاسف است نهتعجب (14) ; و ثانیا وظیفه مشخص است; باید طبق دستور مولای متقیاندین را به اشخاص نشناسیم. باید راه را بشناسیم و با هرکس درمسیر قرار دارد، همراهی کنیم.
و برای شناخت افراد چه معیاری از آنچه در بیانات رهبر فرزانهانقلاب، آمده، بهتر است:
«ببینید دشمن برای چه کسانی کف میزند. مسلما دشمن صلاح اسلامو مسلمین و ملت رشید ایران را نمیخواهد. ما به همه آنان کههنوز «میت الاحیاء» نشدهاند، توصیه میکنیم از خواب غفلتبیدارشوند و عرض خود نبرند و دنیا و آخرتشان را فدای مطامع بیگانگاننکنند.» (15)
آفتاب آمد زخواب ننگ خیز از فریب خصم بد فرهنگ خیز چهره جان تابه کی زیر حجاب دیده دل بازکن ای مستخواب تا به کی بازیچه رنگ فرنگ تا به کی مفتون فرهنگ فرنگ تا به کی با خویشتن بیگانگی تابه کی با دشمنان همخانگی تا به کی مسحور افسون خسان تا به کی مدهوش هوش ناکسان تا به کی مجذوب کالای فرنگ تا به کی خفتن به لالای فرنگ
به یاران انقلاب متذکر میشویم: آنان که امروز برای قتل تعدادمعدودی نویسنده که به ناحق کشته شدهاند و حتما قاتلان آنانباید شناسایی و در دادگاه عدل اسلامی به سزای اعمال ننگینشانبرسند. این همه سروصدا به راه انداختهاند، هیچ گاه برای خونپاک دهها هزار شهید گلگون کفن انقلاب که در مسلخ عشق به دستمزدوران امریکایی به شهادت رسیدند، حتی یک آخ نگفتند و امروزهم حاضر نیستند بگویند.
دشمنان شهیدان قصد دارند از آب گل آلود بهره برده، از شهیدانو امام شهیدان و یاران شهیدان انتقام بگیرند. آیا وقت آننرسیده است که یاران بزرگوار انقلاب با درک شرایط زمانی و سعهصدر همدل و همصدا راه عزت آفرین امام را با قدرت هرچه تمامترادامه دهند و اذناب استکبار جهانی و روشنفکرنمایان سکولار راسرجایشان بنشانند و این آخرین تیرکمان استکبار را با صلابتشانبه سوی قلب سیاه خودش برگردانید و قلب دو فرزند بزرگوار زهرایاطهر، خامنهای عزیز عزیزان و خاتمی قهرمان را شاد گردانند؟
نقل کردند: شهری مورد تهاجم ارتش یونان قرار گرفت. مدافعانشهر سالها مقاومت کردند. ارتش مهاجم هرچه تلاش کرد، راهی براینفوذ نیافت و به ظاهر عقب نشینی کرده، تنها اسبی چوبی برجایگذاشت. دیده بانان با شادمانی شکست دشمن را اعلام کردند،دروازهها را باز کردند، اسب چوبی را به داخل آوردند، دروازههارا مجددا بستند و شادیکنان به استراحت پرداختند. شبانگاهسربازان پنهان شده در اسب چوبی، دروازهها را به روی لشکر مهاجمگشودند و لشکر به آسانی شهر را تسخیر کرد.
باید از تاریخ درس گرفت.در نبرد با شیطان بزرگ ، روشنفکرنمایانسکولار همان اسبهای چوبیاستعمارند و پس باید با هوشیاری به مصافآنها رفت.
پی نوشتها:
1- روزنامه جمهوری اسلامی،شنبه، 27 آذر 1378.
2- جنبشهای پنهانی در اسلام، محمود اسماعیل، ص 93.
3- پیشوایان ما، عادل ادیب، ترجمه دکتر اسد الله مبشری، ص 131.
4- انسان شناسی، آیة الله حائری، ص 58.
5- تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ص 46 و 67.
6- مقالات الاسلامیین، اشعری، ص 141، توحید در نظام عقیدتی اسلام، آیة الله مصباحآ ص 45.
7- نظام الاسلامیه، صبحی صالح، ص 144.
8- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه 87، ص 70.
9- همان، خطبه 84، ص 66.
10- همان، حکمت 305، ص 434.
11- روزنامه جمهوری اسلامی، 27 آذر 1378 (سخنان رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران).
12- شش مقاله، مرتضی مطهری، ص 266.
13- غرب زدگی، جلال آل احمد، ص 78.
14- رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران، روزنامه جمهوری اسلامی، 27 آذر 1378.
15- رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران، روزنامه جمهوری اسلامی، 27 آذر 1378.