صاحبان خردناب (اولوالالباب )

صاحبان خرد ناب کسانی که دو معجزه علمی وعملی پیامبر اعظم را الگوی رفتاری وعملی خویش قرار داده اند

صاحبان خردناب (اولوالالباب )

صاحبان خرد ناب کسانی که دو معجزه علمی وعملی پیامبر اعظم را الگوی رفتاری وعملی خویش قرار داده اند

الا که خر کریم را نعل کنی!

یکی از صاحبان ذوق و قریحه بمناسبت اسم یکی از شهرداری های تهران در دوره استبداد این قطعه را خوب پرورانیده است.

خورشید صفت بقدرت و سعی و عمل

گر در بلدیه سنگ را لعل کنی

 

هرگز نشود فایده ات زان حاصل

الا که خر کریم را نعل کنی!

 

اصطلاح ( نعل کردن خر کریم ) که تا بامروز بجای مانده و گاهی در روزنامه ها و مجله ها بچشم میخورد و بمعنی رشوه دادن و سبیل کسی را چرب کردن بکار میرود از زمان کریم شیره ای بدهان ها افتاده است و سرگذشت جالبی دارد. کریم شیره ای همانطور که میدانیم خری داشت که بر آن سوار میشد و بدربار میرفت و در مسافرت ها نیز غالبا از آن استفاده میکرد، کریم خرش را هم مانند خودش بشکل مسخره ای می آراست و با ظاهری فوق العاده مضحک در معرض تماشای همگان می گذارد.

خر کریم خیلی کوچک و ریزه میزه بود حال آنکه خود کریم قدی بلند و هیکلی رشید داشت بطوری که هر وقت بر خر سوار میشد پاهایش بزمین کشیده میشد و سبب خنده شاه و مردم میگشت.

کریم هر روز به بهانه نعل کردن الاغ خود اشخاص متنفذ و سرشناس را تیغ میزد و از موقعیت و نفوذ هیچکدام هم نمی هراسید و غالبا پول هایی را که بقیمت جان خویش بدست میاورد بین مستمندان و خانواده های کم بضاعت شهر تقسیم می نمود.

کریم با ادای جملاتی نظیر ( خر کریم نعل ندارد) - ( خر کریم را نعل کنید) - ( خرج نعل خر ما را بدید) تقاضای انعام میکرد، طرف نیز بدون چون و چرا به او پول میداد و تقاضایش را بر میاورد زیرا میدانست که اگر کریم را از خود راضی نکند ممکن است در یک موقعیت مناسب ناگهان در حضور شاه و درباریان از وی بدگوئی کند و او را از چشم شاه بیندازد و یا در مجلسی که عده ای گردش رفته اند کریم شوخی نابجائی بکند و آبرویش را ببرد.

با توجه به این اصل تمام کسانی که با ناصرالدین شاه و دربار او ارتباط داشتند همواره ناگزیر بودند پول نعل خر کریم را بدهند و خود را از شر زخم زبان او و متلک هایش در امان نگاه دارند.

در میان کسانی که تا آن زمان خر کریم را نعل نکرده بودند یکی هم ( آقا سید زین العابدین ) امام جمعه داماد شاه بود.

کریم این بار میخواست بسراغ کسی برود که مورد احترام همگان بود و شاه برایش اهمیت زیادی قائل میشد از همه مهمتر اینکه جزء خانواده سلطنتی بحساب می آمد و در میان مردم عده کثیری هواخواه داشت، تازه خود کریم هم مرید پر و پا قرص امام بود و همیشه روزهای جمعه پشت سر آقا حاضر میشد و نماز بجای می آورد.

کریم نمی توانست خود را قانع کند که مردی چون امام جمعه با آن همه عزت و احترام و داشتن یک زندگی راحت چیزی باو ندهد و خرش را نعل نکند ، بالاخره پس از مدتی تردید و دو دلی تصمیم خود را گرفت و پیه همه خطرات اینکار را بتن خویش مالید و بسراغ امام جمعه رفت.

یک روز که امام جمعه از نماز بر می گشت و بر خری سوار بود و عده زیادی همراهیش می کردند کریم سر راه او را گرفت و با صدائی که همه شنیدند گفت:

- آقای امام ، شما هنوز خر کریم را نعل نکرده اید؟!

این حرف بقدری غیرمنتظره بود که ناگهان همراهان  امام را بر جای میخکوب کرد همه منتظر ماندند تا ببینند عکس العمل داماد شاه در مقابل دلقک دربار چیست.

از قرار معلوم شوخی کریم فوق العاده بامام برخورد بطوری که رنگ از چهره اش پرید و با تغیر او را از جلوی خود بعقب راند و بدرشتی گفت:

- ما بمطرب هایی چون تو چیزی نمیدهیم!

امام جمعه پس از ادای این حرف راه خود را گرفت و رفت و کریم شیره ای را همانگونه مات و خیط در حالی که عده ای از مریدانش او را بریشخند گرفته بودند بجای گذارد.

کریم پس از رفتن امام جمعه سری تکاند و از دور با دست اشاره ای باو کرد و آهسته زیر لب گفت:

- بمن گفتی مطرب؟، باشه تا بعد نشونت بدم ، بالاخره بهم میرسیم حضرت آقا.

و آنگاه بزحمت راهی از میان جمعیت باز کرد و سوت و کور و خشمگین بخانه بازگشت ، از همان روز کریم از امام برگشت و دیگر بمسجدی که او میرفت قدم نگذاشت و پشت سرش نماز نخواند.

کریم مبارزه خود را با امام شروع کرده بود، آنها که با خلق و خوی کریم آشنایی داشتند ، میدانستند تا آبروی امام جمعه را نبرد و تلافی حرف او را نکند از پای نخواهد نشست.

 

کریم شیره ای

دست راست:کریم شیره ای...این عکس رو قبلا هم گذاشته بودم!

 

چون چند هفته ای گذشت و کریم بمسجد نرفت ، خبرش دهان به دهان بگوش ناصرالدین شاه رسید.

روزی که کریم شیره ای در حضور شاه بود و اتفاقا امام جمعه هم حضور داشت شاه از کریم پرسید:

- خوب مومن شنیده ام مسجد امام را ترک کرده ای؟ نکند از دین برگشته ای؟!

امام جمعه از اینکه می دید شاه کریم را مورد مواخذه قرار داده است ، خوشحال بنظر می رسید کریم شیره ای با مشاهده چهره بشاش امام ناراحت شد و در دل گفت:

- حال پدری از تو در آرم که تا سالیان سال مرا فراموش نکنی.

و بعد در جواب شاه گفت:

- خیر قربان مطلبی شنیده ام که اقتدا بامام اشکال دارد.

شاه با تعجب پرسید:

- آن مطلب چیست؟ حرف های تازه ای از تو می شنوم کریم!؟

کریم بسادگی در حالی که قیافه حق بجانبی بخود گرفته بود گفت:

- فبله عالم، خوب واقفید که انسان باید در سجده هفت موضعش بزمین برسد.

ناصر الدین شاه گفت:

- دو کف دست - دو سر زانو.

کریم شیره ای گفت:

- و دو شست پا و پیشانی

ناصرالدین شاه گفت:

- خوب منظورت چیست؟

کریم شیره ای بتندی گفت:

- پس قبول دارید که مسلمان باید در موقع نماز هفت جای بدنش روی زمین باشد، حال آنکه امام هشت موضعش بزمین میرسد!!

قهقههنیشخند

این حرف آنچنان بجا - ساده و بامهارت ادا شد که یک مرتبه شاه و درباریان را بخنده انداخت و موجب سرافکندگی و خجلت امام گشت.

ناصرالدین شاه که سلطانی زیرک و باهوش بود بفراست دریافت که چرا کریم سر آشنایی با امام را ندارد بهمین سبب روی بامام کرد و گفت:

آقای امام بر ما یقین شد که شما خر کریم را نعل نکرده اید اینطور نیست؟

امام جمعه که قافیه را باخته بود با سر اشاره ای مثبت کرد، ناصرالدین شاه لبخندی زد و گفت:

- خر کریم را نعل کن تا آسوده شوی!

بعد از این واقعه بود که همه حساب کارشان را کردند و دانستند که باید خر کریم را نعل کنند تا از متلک ها و شوخی های دلقک دربار درامان باشند.

یکی از صاحبان ذوق و قریحه بمناسبت اسم یکی از شهرداری های تهران در دوره استبداد این قطعه را خوب پرورانیده است.

خورشید صفت بقدرت و سعی و عمل

گر در بلدیه سنگ را لعل کنی

 

هرگز نشود فایده ات زان حاصل

الا که خر کریم را نعل کنی!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد