در دو مورد از آیات قرآن مجید مساله سکوت به عنوان یک ارزش والا مطرح شدهاست.
نخست در داستان حضرت مریم علیها السلام مىخوانیم که در آن لحظات طوفانى که درد سخت زائیدن به او دست داد آن گونه که او را از آبادى به بیابان خشک و خالى کشاند، به قدرى غم و اندوه سراسر وجود او را فراگرفته بود که حساب نداشت، مخصوصا از این که نوزادش متولد شود و رگبار تهمتهاى مردم بىایمان متوجه او گردد تا آنجا که تقاضاى مرگ از خدا کرد; در این هنگام ندائى شنید که به او دستور مىدهد غمگین مباش پروردگارت از پائین پاى تو چشمه آب گوارائى جارى ساخته (و درختخشکیده خرما به فرمان او به بار نشسته است) ... از آن غذاى لذیذ بخور و از آن چشمه گوارا بنوش و چشمت را (به مولود تازه) روشن دار و هرگاه انسانى را دیدى و از تو توضیح خواستبا اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفتهام و امروز با احدى سخن نمىگویم (فاجاءها المخاض الى جذع النخلة قالتیا لیتنى مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا - فنادها من تحتها الاتحزنى قد جعل ربک تحتک سریا - و هزى الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیا - فکلى و اشربى و قرى عینا فاما ترین من البشر احدا; فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا)
در دو مورد از آیات قرآن مجید مساله سکوت به عنوان یک ارزش والا مطرح شدهاست.
نخست در داستان حضرت مریم علیها السلام مىخوانیم که در آن لحظات طوفانى که درد سخت زائیدن به او دست داد آن گونه که او را از آبادى به بیابان خشک و خالى کشاند، به قدرى غم و اندوه سراسر وجود او را فراگرفته بود که حساب نداشت، مخصوصا از این که نوزادش متولد شود و رگبار تهمتهاى مردم بىایمان متوجه او گردد تا آنجا که تقاضاى مرگ از خدا کرد; در این هنگام ندائى شنید که به او دستور مىدهد غمگین مباش پروردگارت از پائین پاى تو چشمه آب گوارائى جارى ساخته (و درختخشکیده خرما به فرمان او به بار نشسته است) ... از آن غذاى لذیذ بخور و از آن چشمه گوارا بنوش و چشمت را (به مولود تازه) روشن دار و هرگاه انسانى را دیدى و از تو توضیح خواستبا اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفتهام و امروز با احدى سخن نمىگویم (فاجاءها المخاض الى جذع النخلة قالتیا لیتنى مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا - فنادها من تحتها الاتحزنى قد جعل ربک تحتک سریا - و هزى الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیا - فکلى و اشربى و قرى عینا فاما ترین من البشر احدا; فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا)
در این که این ندا کننده جبرئیل بوده استیا نوزاد مریم (یعنى حضرت مسیح) در میان مفسران گفتگو است; بعضى این پیام را مناسب مقام جبرئیل دانستهاند ولى به گفته علامه طباطبائى در «المیزان» تعبیر به «من تحتها» (از پائین پاى او) تناسب با حضرتمسیح علیه السلام دارد، افزون بر این ضمیرهائى که در آیه وجود دارد غالبا به حضرتمسیح علیه السلام بر مىگردد، و مناسب است که ضمیر در «نادى» نیز به او بر گردد، ولى به هرحال آنچه در اینجا مورد توجه ما است این است که دستور به نذر سکوت، یک دستور الهى بود، خواه به وسیله فرشته الهى به (جبرئیل) ابلاغ شده باشد یا به وسیله حضرتمسیح علیه السلام و مىدانیم نذر همواره به کارى تعلق مىگیرد که داراى رجحان و مطلوبیت الهى باشد، بنابراین «روزه سکوت» - حداقل - در آن امتیک عمل الهى بود، و از تعبیر آیه چنین بر مىآید که نذر سکوت براى مردم آن زمان یک کار شناخته شده بود; به همین دلیل، هنگامى که مریم با اشاره اظهار داشت که روزه سکوت گرفتهام ظاهرا کسى بر این کار او ایراد نگرفت.
این احتمال نیز داده شده است که روزه او از آب و غذا و کلام بوده نه تنها سکوت.
البته روزهسکوت در شریعت اسلام به خاطر تفاوت شرایط زمان و مکان تحریم شده و در حدیثى از امام سجاد، علىبنالحسین علیهما السلام مىخوانیم «وصوم الصمتحرام; روزه سکوت حرام است!»
همین معنى در حدیث دیگرى در وصایاى پیامبر صلى الله علیه و آله به على علیه السلام نیز آمده است
در حدیث دیگرى نیز از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «ولاصمتیوما الى اللیل; روزه سکوت از صبح تا به شب در اسلام وجود ندارد!»
البته یکى از آداب صوم کامل در اسلام این است که انسان هنگام روزه گرفتن زبان خود را از آلودگى به گناه و سخنان باطل حفظ کند همانگونه که چشم و گوش را باید از آلودگى به گناه محافظت کرد. امام صادق علیه السلام در حدیثى مىفرماید: «ان الصوم لیس من الطعام و الشراب وحده ان مریم قالت انى نذرت للرحمان صوما اى صمتا فاحفظوا السنتکم و غضوا ابصارکم ... ; روزه تنها از غذا و نوشیدنیها نیست (مگر نمىبیند که) مریم گفت: من براى خداوند رحمان روزهاى نذر کردهام; یعنى، سکوت را، بنابراین هنگامى که روزه هستید زبانهاى خود را حفظ کنید و چشمان خود را (از گناه) ببندید!»
به هر حال، از مجموع آیه و روایاتى که در تفسیر آن آمده اهمیتسکوت و ارزش آن ظاهر مىشود.
در آیه10 همین سوره (مریم) اشاره دیگرى به اهمیتسکوت دیده مىشود آنجا که در داستان «زکریا» علیه السلام مىخوانیم: «هنگامى که مژده تولد حضرت «یحیى» علیه السلام در آینده نزدیک به او داده شد در حالى که هم خودش پیر و ناتوان بود و هم همسرش نازا، از خداوند تقاضاى نشانهاى کرد، (قال رب اجعل لى آیة) و به او وحى شد که: نشانه تو آن است که سه شبانه روز تمام در حالى که زبانتسالم است قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت (تنها زبانتبه ذکر خدا و مناجات با او گردش مىکند) (قال آیتک الا تکلم الناس ثلاث لیال سویا).
درست است که در این آیه تحسین یا مذمتى از سکوت نیست، ولى همین اندازه که آنرا بهعنوان یک آیت الهى براى «زکریا» قرار داد دلیل بر این است که ارزشالهى دارد.
همین معنى در سوره آل عمران، آیه41 نیز آمده است که «زکریا» پس از شنیدن این مژدهبزرگ (مژدهصاحب فرزند شدن، آن هم فرزند صالح و بسیار برجستهاى همچون یحیى علیه السلام) تقاضاى آیت و نشانهاى از پروردگارش کرد، در پاسخ به او فرمود: آیت و نشانه تو آن است که سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نخواهى گفت (قال آیتک الا تکلم الناس ثلاثة ایام الا رمزا).
بعضى از مفسران احتمال دادهاند که خود دارى زکریا از سخن گفتن با مردم جنبه اختیارى داشته نه اینکه زبان او بىاختیار جز با ذکر خدا باز نمىشده; و به تعبیر دیگر، او مامور به روزه سکوت در آن سه روز بود.
«فخر رازى» این قول را از «ابومسلم» نقل مىکند و آن را تفسیر زیبا و معقولى مىشمرد، ولى این تفسیر با محتواى آیه چندان سازگار نیست; زیرا زکریا درخواست آیه و نشانهاى براى آن بشارت الهى کرده بود و سکوت اختیارى نمىتواند دلیل بر این معنى باشد جز با تکلف.
به هر حال، این گفتگوها درباره تفسیر آیه در آنچه ما به دنبال آن هستیم یعنى ارزش سکوت از نظر قرآن تاثیر چندانى ندارد; زیرا از آیات بالا بخوبى استفاده مىشود که سکوت یک ارزش والا داشته که به عنوان یک آیت الهى ارائه شده است.
اهمیت «صمت» (سکوت) در روایات اسلامى بازتاب بسیار گستردهاى دارد، و نکتههاى دقیق و ظریفى درباره آن بیان شده، و آثار و ثمرات آن با تعبیرات جالبى تشریح شده است، که به بخشى از آن ذیلا اشاره مىشود.
1- در زمینه تاثیر سکوت در تعمیق تفکر و استوارى عقل، از رسولخدا صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «اذا رایتم المؤمن صموتا فادنوا منه فانه یلقىالحکمة و المؤمن قلیل الکلام کثیر العمل و المنافق کثیر الکلام قلیل العمل; هنگامى که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید که دانش و حکمتبه شما القا مىکند، و مؤمن کمتر سخن مىگوید و بسیار عمل مىکند، و منافق بسیار سخن مىگوید و کمتر عمل مىکند.»
2- در حدیث دیگرى در همین زمینه از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که فرمود: «دلیل العاقل التفکر و دلیل التفکر الصمت; نشانه عاقل فکر کردن و نشانه فکر کردن، سکوت نمودن است.»
3- در حدیث دیگرى از امام امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: «اکثر صمتک یتوفر فکرک و یستنر قلبک و یسلم الناس من یدک; بسیار خاموشى برگزین تا فکرت زیاد شود، و عقلت نورانى گردد، و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند!»
از این روایات بخوبى استفاده مىشود که رابطه دقیق میان بارور شدن فکر و اندیشه، با سکوت وجود دارد; دلیل آن هم روشن است، زیرا قسمت مهمى از نیروهاى فکرى انسان در فضول کلام و سخنان بیهوده از میان مىرود; هنگامى که انسان سکوت را پیشه مىکند، این نیروها متمرکز مىگردد، و فکر و اندیشه را به کار مىاندازد، و ابواب حکمت را به روى انسان مىگشاید; به همین دلیل، مردم سخن گفتن بسیار را دلیل کم عقلى مىشمرند و افراد کم عقل سخنان بیهوده بسیار مىگویند.
4- از بعضى از روایات استفاده مىشود که یکى از مهمترین عبادت سکوت است; از جمله، در مواعظ پیامبراکرم صلى الله علیه و آله به ابوذر مىخوانیم: «اربع لایصیبهن الا مؤمن، الصمت و هو اول العبادة ...; چهار چیز است که تنها نصیب مؤمن مىشود، نخستسکوت است که سرآغاز عبادت مىباشد ...»
5- از بعضى از احادیث استفاده مىشود که پرگویى مایه قساوت و سنگدلى است، در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «کان المسیح علیه السلام یقول لا تکثر الکلام فى غیر ذکر الله فان الذین یکثرون الکلام فى غیر ذکر الله قاسیة قلوبهم ولکن لا یعلمون; حضرت مسیح علیه السلام مىفرمود; جز به ذکر خدا سخن زیاد مگویید، زیرا کسانى که در غیر ذکر خدا سخن بسیار مىگویند دلهایى پر قساوت دارند ولى نمىدانند!»
6- در حدیث دیگرى از امام علىبنموسىالرضا علیهما السلام مىخوانیم: سکوت نه تنها از اسباب علم و دانش است، بلکه راهنما به سوى هرخیر و نیکى است; فرمود: «ان الصمتباب من ابوااب الحکمة، ان الصمتیکسب المحبة انه دلیل على کل خیر; سکوت درى از درهاى دانش است، سکوت محبت مىآورد، و دلیل و راهنماى همه خیرات است.»
این که مىفرماید: سکوت محبت مىآورد به خاطر این است که بسیارى از رنجشها و عداوتها از نیش زبان زدن و تعبیرات نامناسب درباره اشخاص حاصل مىشود، و سکوت انسان را از آن نجات مىدهد.»
7- سکوت سبب نجات از بسیارى از گناهان مىشود و در نتیجه کلید ورود در بهشت است. چنانکه در حدیثى از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مىخوانیم: که مردى نزد آن حضرت آمد (و طالب سعادت و نجات بود) پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: آیا تو را به چیزى راهنمایى کنم که خدا به وسیله آن تو را وارد بهشت مىسازد، عرض کرد آرى اى رسولخدا! سپس دستور به انفاق و یارى مظلوم و کمک از طریق مشورت فرمود، و بعد دستور به سکوت داد و فرمود: «فاصمت لسانک الا من خیر; سکوت اختیار کن جز از نیکیها» و در پایان افزود: «هرگاه یکى از این صفات در تو باشد، تو را به سوى بهشت مىبرد.»
8- بى شک یکى از آثار مثبتسکوت، آراسته شدن به زیور و قار است. همانگونه که در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: «الصمتیکسیک الوقار، و یکفیک مئونة الاعتذار;سکوت لباس وقار برتو مىپوشاند و مشکل عذر خواهى را از تو بر مىدارد!»
شخصى که زیاد سخن مىگوید; اشتباهات فراوانى دارد که هم از ابهت او مىکاهد، و هم او را وادار به عذر خواهى مکرر مىکند.
9- همین معنى به شکل گویاترى در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است، فرمود: «ان کان فى الکلام بلاغة ففى الصمت السلامة من العثار; اگر در سخن گفتن، بلاغتبوده باشد، در سکوت سلامت از لغزشهاست!»
از این حدیث استفاده مىشود که سکوت حتى بر سخنان بلیغ گاهى برترى دارد!
10- این بحث را با حدیث دیگرى از امام حسن علیه السلام پایان مىدهیم هرچند در این زمینه احادیث فراوان دیگرى باقى مانده که ذکر همه آنها ما را از روشى که در این مباحث داریم درو سازد; فرمود: «نعم العون الصمت فى مواطن کثیرة و ان کنت فصیحا; سکوت یاور خوبى است در بسیارى از موارد، هرچند سخن گویى فصیح باشى!»
آنچه در بالا درباره اهمیتسکوت و آثار سازنده و مثبت آن در تعمیق تفکر آدمى و جلوگیرى از اشتباهات و مصون ماندن از انواع گناهان و حفظ شخصیت و ابهت و وقار، و عدم نیاز به عذر خواهىهاى مکرر و مانند آن آمد، به این معنى نیست که سخن گفتن همه جا نکوهیده و مذموم باشد، و انسان از همه چیز لب فرو بندد، چرا که این خود آفتبزرگ دیگرى است.
هدف از ستایش سکوت در آیات و روایات اسلامى، باز داشتن از پرگویى و سخنان لغو و بیهوده و گفتارهاى اضافى و غیر لازم است وگرنه در بسیارى از موارد، سخن گفتن، واجب و لب فرو بستن و سکوت، حرام مسلم است.
مگر نه این است که نعمتبیان به صورت بزرگترین نعمت در سوره الرحمن بعد از نعمت آفرینش انسان شمرده شده است، و یکى از بزرگترین افتخارات نوع بشر داشتن زبان گویا و قدرت بر تکلم است.
بسیارى از عبادات بزرگ مانند نماز، مراسمى از حج، تلاوت قرآن و اذکار، بهوسیله زبان انجام مىشود:
امر به معروف و نهى از منکر، تعلیم علوم واجبه، ارشاد جاهل، تنبیه غافل، و راهنمایى به سوى حق و عدالت، و بسیارى از شؤون تعلیم و تربیتبه وسیله زبان انجام مىگیرد; هیچ دانشمند و صاحب فکرى نمىگوید در این گونه موارد باید سکوت کرد. آنچه مایه بدبختى انسان و بازداشتن او از تهذیب نفس و سیر و سلوک الى الله استسخنان اضافى و به اصطلاح «فضولالکلام» است; بنابراین، باید از هرگونه افراط و تفریط در این مساله شدیدا پرهیز کرد.
امام سجاد علىبنالحسین علیهما السلام در این باره سخنى دارد، که سخن آخر و قول فصل است و حق مطلب را بخوبى ادا فرموده است.
کسى از آن حضرت پرسید: آیا سخن گفتن افضل استیا سکوت؟ امام علیه السلام در جواب فرمود:
«لکل واحد منهما آفات فاذا سلما من الافات فالکلام افضل من السکوت. قیل کیف ذلک یا بن رسول الله علیه السلام؟ قال: لان الله عزوجل ما بعث الانبیاء و الاوصیاء بالسکوت، انما بعث-هم بالکلام، و لا استحقت الجنة بالسکوت و لا استوجبت ولایة بالس-کوت و لا توقیت النار بالسکوت انما ذلک کله بالکلام، ما کنت لاعدل القمر بالشمس انک تصف فضل السکوت بالکلام و لست تصف فضل الکلام بالسکوت»; هرکدام از این دو آفاتى دارد، هرگاه هر دو از آفت در امان باشد، سخن گفتن از سکوت افضل است، عرض شد اى پسر رسولخدا چگونه است این مطلب؟ فرمود: این به خاطر آن است که خداوند متعال، پیامبران و اوصیاى آنها را به سکوت مبعوث و مامور نکرد، بلکه آنها را به سخن گفتن مبعوث کرد،هرگز بهشتبا سکوت به دست نمىآید، و ولایت الهى با سکوت حاصل نمىشود، و از آتش دوزخ با سکوت رهایى حاصل نمىشود، همه اینها به وسیله کلام و سخن به دست مىآید، من هرگز ماه را با خورشید یکسان نمىکنم، حتى هنگامى که مىخواهى فضیلتسکوت را بگویى با کلام آن را بیان مىکنى و هرگز فضیلت کلام را با سکوت شرح نمىدهى!»
بىشک «سکوت» و «سخن گفتن» هر کدام جائى و مقامى دارد و هر یک از آنها داراى جنبههاى مثبت و جنبههاى منفى است، و بى شک جنبههاى مثبتسخن گفتن فزونتر از جنبههاى منفى آن است; ولى از آنجا که جنبههاى مثبتسخن گفتن هنگامى آشکار مىشود که انسان در مراحل تهذیب نفس توفیق کافى یافته باشد; به همین دلیل کسانى را که در آغاز راهند بیشتر توصیه به سکوت مىکنند، و بعد از کسب سلطه بر هواى نفس و به اصطلاح مالک زبان شدن، مامور به سخن گفتن و هدایت مردم مىشوند.
در اینجا معیار روشنى داریم، هرگاه ما سخنانى را که در شبانه روز مىگوییم روى یک نوار ضبط کنیم و بعد با دقت و سختگیرى و خالى از تعصب به بررسى آن بپردازیم مشاهده مىکنیم که از میان صدها یا هزاران کلمه که در طول یک شبانه روز از ما صادر شده، مقدار کمى از آن مربوط به اهداف الهى یا حوائج زندگى و ضروریات حیات مىباشد و بقیه فضول کلام و سخنان اضافى است که در لابهلاى آن احیانا مطالب ناروا و گناه آلود یا سخنان مشکوک و مشتبه مىباشد.
هدف از سکوت مبارزه با انبوه فضول کلام و سخنان اضافى و بىهدف، و احیانا بىمعنى یا گناه آلود است.
این نکته نیز شایان توجه است که «صمت» و «سکوت» هر چند در منابع اصلى لغت تقریبا به یک معنى تفسیر شده است، ولى در کلمات بعضى از علماى اخلاق تفاوتى در میان آن دو دیده مىشود; به این معنى که، سکوت ترک کلام بطور مطلق است، ولى «صمت» به معنى ترک سخن گفتن در امورى است که هدف صحیحى را تعقیب نمىکند (ترک ما لا یعنیه) و آنچه براى سالکان الى الله و راهیان راه خدا و علاقهمندان به تهذیب نفس ضرورت دارد، بیشتر «صمت» است نه «سکوت».