بسم الله الرحمن الرحیم
وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ
؛ هیچ تذکّر تازهاى از (طرف) خداوند مهربان برایشان (کافران ) نیامد، مگر آن که از آن روىگردان بودند. قران کریم
نامگذاری امسال به عنوان سال نوآوری و شکوفایی از سوی رهبرفرزانه انقلاب اسلامی و لزوم پیروی از آموزه های آخرین سند آسمانی قران کریم وسنت پیامبر واهل بیت بزرگوارش، ایجاب می کند نگاهی نو وروزآمد به معارف دین داشته باشیم وپاسخ سئوالات جدیدمان را ازدین بگیریم بدیهی است تبیین نگاه اسلام به نو گرایی نخستین گام در این راستا می باشد.
نوآوری از نظر لغت بار معنایی خاصی دارد که از آن به ابداع، ابتکار، خلاقیّت، نوجویی، و چیز تازه و نوآوردن تعبیر می کنند بر این اساس و با توجه به معنای لغوی، به مطلق اموری که تازه بوده و سابقه نداشته باشد ابداع و نوآوری اطلاق می گردد،
در واقع مقصود از این معنای واژگانی،فهم عمیق و بیان اندیشه های نو و آرای جدید، ارایه راه حل های تازه برای مسایل کهن و به کارگیری نوعی ابتکار وا بداع است.
مبدع یکی از صفات الهی است که با کلمه "کن " ظهور وتجلی می یابد و انسان به عنوان خلیفه خدا ابداع ونوآوری یکی از مهمترین ویژگیهای اوست که همین ویژگی ملاک " انسانیت " او است و وجه تمایز وتفاوت زندگی انسان با سایر موجودات می باشد و منشا چیزی به نام تمدن و فرهنگ انسانی گردیده است انسان بر اساس فطرت نوگرا وتنوع طلب خویش از ثبات ویک نواختی گریزان می باشد وانبیا واولیا ء ء در این ویژگی جلو دار انسانها هستند اند .
در اسلام علم،کشف حقایق ونوآوری و عبودیت یک مجموعهاند و علم به عنوان یک منبع مستقل شناخت خود موجب خداپرستی و دینداری حقیقی میگردد. وخشیت از خدا در گرو علم وشناخت می باشد.
به منظور تعریف نواندیشی دینی در اندیشه اسلامی از این کلام امیرالمؤمنین استفاده میکنم که
میفرمایند: "کن، ابن زمانک" یعنی فرزند زمان خود باش... به عبارت دیگر با توجه به این سخن به نوعی نواندیشی دینی را میتوان تبیین تطبیقی مسائل دینی با مصادیق روز دانست. جهان در حال تحول و نو شوندگی با محیطها است و در این زمینه با مسائل بسیار زیادی روبهرو هستیم که این مسائل نیازمند این مطلبند که بتوانیم با توجه به هماهنگی نظام تدوین با نظام تکوین از دین به عنوان یک مبنای ثابت لایتغیر مرتبط با خداوند تبارک و تعالی دقیقترین و منطبقترین تعابیر و تفاسیر را از آنچه که در هستی امروز ما میگذرد استخراج کرده و ارائه دهیم.
به طور خلاصه، نواندیشی دینی نه مایه گذاشتن از دین به عنوان تغییر دادن در آن، بلکه فهم وتبیین بطون ولایحه های جدید و تطبیق دادن موضوعات لایتغیر دین با مسائل و نیازهایی ست که امروز با آن درگیر هستیم، می باشد.
این نکته قابل توجه است که امروزه معارف الهی به صورت کمال در معرض استفاده و توجه ما نیست و بشر نتوانسته از این دریای بیکران به صورت کامل بهره ببرد بلکه تنها بخش اندکی را در اختیار خود قرار دارد.
این فرموده امام صادق(ع) که میفرمایند که: "قرآن هفتاد بطن دارد و هر بطن آن 70 بطن دارد" تأئیدی است به این مدعا، این در حالیست که در تفاسیر قرآنی موجود تنها به تعداد اندکی از وجوه هر آیه، دسترسی انسان را فراهم میآورده در نتیجه عرصه نوآوری برای اندیشمندان مسلط به اصول و معارف دینی گشوده است، بیایند و در این مفاهیم تفکر کنند و پردههای جدیدی از این مفاهیم را در مقابل چشم بشر بگشایند.
دریای وسیع معارف دینی این توانایی را دارند که تا بینهایت مورد بازبینی و تفکر قرار گرفته و تا حد علم مرتبط با عصمت معصومین جای گسترش دارد. در نتیجه ظرفیت نوآوری در آن بسیار زیاد است..
در نوآوری در دین باید به دنبال فهم آن بوده و به دنبال درک و عمق پیدا کردن نسبت به این موضوعات باشیم، نه اینکه بخواهیم دین را با نوآوری تکمیل کنیم و چیزی به دین بیفزاییم به عبارت دیگر در نواندیشی دینی به دنبال این مطلب هستیم که با استفاده از دین کامل موجود، برای کلیه نوپدیدهها تفسیر دقیقتری را بیان کرد.
ابداع یا بدعت
بدعت یعنی به وجود آوردن هر چیزی که در دین نیست در کتاب مجمع البحرین، این گونه آمده است: «البِدْعَة بالکسرِ فالسکونُ الحدثُ فی الدینِ و ما لیس له اصل فی کتاب و لاسنّة، و انّما سُمیّت بدعةً لانَّ قائلَها ابتدعَها هو نفسُه»; بدعت عبارت است از: نوآوری در دین، در حالی که در کتاب (قرآن) و سنّت اصل و ریشه ای ندارد. و علت نام گذاری آن به بدعت به این خاطر است که فرد آن را از پیش خود ابداع نموده است.
راغب اصفهانی نیز در مفردات شبیه همین مطلب را درباره بدعت در دین ذکر کرده است: «البِدْعَةُ فی المذهب ایرادُ قول لم یَستنّ قائِلُها و فاعلُها فیه بصاحِب الشریعةِ و اماثلها المتقدّمة وَ اصولُها المتقنةِ»; بدعت در دین و مذهب عبارت است از: آوردن سخنی که گوینده و انجام دهنده بدعت آن را از صاحب شریعت، الگوهای اولیه شریعت و اصول محکم آن نگرفته باشد.
شهید مطهری (قدس سره) فرموده است
امروز "نوآوری" را می گویند "بدعت" نوآوری در غیر امر دین عیبی ندارد ولی در دین، نوآوری معنا ندارد چون آورنده ی دین ما نیستیم. حتی امام هم آورنده دین نیست. امام وصی پیغمبر و خزانه علم اوست. آنچه که پیغمبر گفته است، ] و بیان می کند[ خود پیغمبر هم آورنده دین نیست... ]پس[ در دین نوآوری غلط است. ]زیرا[ بدعت است و حرام. بله، نو استنباط کردن درست است که آن نوآوری نیست.
اخباریین ]آنهایی که فقط به خبر و حدیث تمسک کرده و اجتهاد را قبول ندارند[ اجتهاد را خیال می کنند نوآوری است. می گویند: اجتهادها همه بدعت است، اشتباه می کنند. اجتهاد یعنی حسن استنباط. ممکن است مجتهدی مطلبی را از نو استنباط بکند که قبلا خود او یا دیگران جور دیگر استنباط می کرده اند. این مساله استنباط است نه آورندگی.
پس بدعت و نوآوری در دین حرام و سبب شقاوت و بدبختی، و موجب عذاب الهی خواهد بودبنا براین
بدعت در اصطلاح، دارای یک بار منفی میباشد. بدعت اصطلاحی به این معنا است که چیزی جزء دین نباشد و ما آن را در دین وارد کنیم یا بخشی از دین را از مجموعة آن، خارج نماییم بنابراین بدعت امری بسیار ناپسند است به این علت هیچ کس حق ندارد خارج از ضوابط شرعی و بدون تخصص و اجتهاد، مسئلهای را که برداشت شخصی خودش میباشد، به دین نسبت دهد
خداوند در آیه 27 سوره حدید میفرماید: ما عیسیبن مریم را فرستادیم و او را انجیل دادیم و در دلهای کسانی که از او پیروی کردند رأفت و مهربانی قرار دادیم و آنان رهبانیتی را از خود اختراع کردند که ما برایشان مقرر نداشته بودیم لکن برای طلب خشنودی خدا بود که آن را همچنانکه سزاوار آن بود رعایت نکردند پس ما به کسانی از آنان که ایمان آورده بودند مزدشان را دادیم و بسیاری از آنان فاسق بودند.
امام امیرالمومنین در این باره می فرماید: هیچ چیزی مثل بدعت، اساس دین را منهدم نمیکند[1]
قرآن مجید میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ[2]) کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و به دستههای گوناگون تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطهای با آنها نداری.
پیامبراکرم از اهل بدعت جدا بوده و از آنها دوری میجسته است و آیة بالا مخصوص مشرکان نیست و اهل بدعت امت اسلام را نیز در بر میگیرد[3]
پیامبراکرم در این باره میفرماید: من از اصحاب بدعت، بیزارم و همین آیه را تلاوت فرمود[4]
پس
توجه به خطرهایی چون انحراف و بدعتگذاری در مسیر نو اندیشی دینی، شاخصهایی که باید مورد استفاده قرار گیرد
رجوع به متخصص امری عقلانی و منطقی است. دین نیز از این موضوع مستثنی نیست و داوری در حوزه دین نیازمند اوج تخصص در این حوزه است که با تخصص خود به بررسی مسائل پرداخته و میزان انحراف در آن را بررسی کنند.
در بدعت در واقع رابطه یک فکربافکر واندیشه گذشته خود قطع میشود، در همان حال منسوب به گذشته می شود این در حالی است که در ابداع ،نوآوری وکشف آنچه خالق هستی آن را مهندسی کرده است ورابطه با بدیع السموات و خالق هستی بر قرار. اگر چه گاهی در ظاهر شرع مشهود نیست ابداع رسم های پسندیده و ستوده که با قرآن و سنّت ناسازگار نیست و با آنکه ظاهراً در قرآن و سنّت نیامده هدایت کننده انسان است. این ابداع ها با در نظر گرفتن اصول و مبانی دینی و سنّت نبوی پدید آمده و انجام دادن آن ها ناپسندیده نیست و منع شرعی ندارد. این گونه سنت های حسنه یا آیین های نیک را پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) ستوده و آن ها را متضمّن ثواب دانسته است: «مَن سنَّ سُنّةً حسنةً کان له اجرُها و اجرُ مَن عَمِلَ بِها.»
بر اساس این روایت، بنیاد گزار آیین نیک نه تنها خود به سبب بنیادگزاری آیین نیک، مزد می گیرد، از مزد کسی که به این آیین عمل می کند نیز بهره مند می گردد
.
آری رسم ها ی ناستوده که با قرآن و سنّت سازگاری ندارد. این رسم ها، که بدون در نظر گرفتن اصول و مبانی دینی و سنّت نبوی وضع می گردد، گمراه کننده است، و موجب بیراهی مؤمنان و تباهی اندیشه های دینی آنان می گردد. به همین دلیل، انجام آن ها ناپسند است منع شرعی دارد. پیامبر طی حدیثی بدعت های ناپسند را نکوهیده و آن ها را متضمّن تیره بختی و عقاب دانسته است: «مَن سنَّ سُنّةً سیئّةً کان علیه وِزرُها و وزرُ مَن عَمِلَ بِها.»
بنیادگزار آیین ناپسند و سنّت نکوهیده، هم متحمل وبال و نکبت بدعت گذاری خود می شود، هم در وبال و نکبتی که در اثر پی روی آیین ناپسند او از سوی دیگران به بار می آید
ترس ازنوآوری در فرایند تاریخ
ترس ازنوآوری و مسائل تازه و نوظهور در طول تاریخ یکى از علل اصرار اقوام گمراه بر انحرافات خود و عدم تسلیم در برابر دعوت پیامبران الهى بوده است، آنها از هر چیز تازهاى وحشت داشتند، و به همین جهت به آئین انبیا با بدبینى فوق العاده مىنگریستند، هنوز آثار این تفکر جاهلى در اقوام زیادى وجود دارد، در حالى که اگر چیز تازهاى باشد دلیل بر بطلان آن نمىشود، باید تابع منطق بود، و تسلیم حق، هر جا که باشد و از هر که باشد.
عجب اینکه وحشت از نوآورى گاه مع الاسف دامن بعضى از دانشمندان را نیز مىگیرد و در برابر نظرات علمى تازه علم مخالفت برمىدارند، و" إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ" مىگویند! مخصوصا در تاریخ ارباب کلیسا این مساله بسیار دیده مىشود که آنها در مقابل اکتشافات علمى علماى علوم طبیعى به پا مىخاستند، و امثال" گالیله" را به خاطر کشف حرکت زمین به دور خورشید و به دور خود، آماج سختترین حملات قرار مىدادند، و مىگفتند: این سخنان بدعت است و دروغ بىسابقه! عجب اینکه بعضى از بزرگان هنگامى که به ابتکارات علمى تازه دست مىیافتند از ترس اینکه مبادا به خاطر نوآورى مورد هجوم حملات کسانى که به خاطر حجاب معاصرت آنها را بباد انتقاد مىگرفتند در امان باشند، دست و پا مىکردند تا چند نفرى را از قدما و پیشینیان هماهنگ با نظرات تازه خود را [5] [6]
پیدا کنند! و از این راه نظر خود را یک عقیده کهنه و قدیمى نشان دهند، تا در امان بمانند، و این بسیار دردناک است! نمونه این سخن را در مورد نظریه معروف" حرکت جوهرى" صدر المتالهین شیرازى در اسفار مىتوان مشاهده کرد[7].
به هر حال این طرز برخورد با مسائل تازه و ابتکارات جدید ضایعات بزرگى براى جوامع انسانى و براى جهان علم و دانش داشته و دارد، و باید علاقمندان دلسوز براى اصلاح آن بکوشند، و این رسوبات جاهلى را از افکار بزدایند.
اما این سخن به آن معنى نیست که هر مطلب تازهاى را به خاطر تازه بودنش مورد استقبال قرار دهیم، هر چند بىپایه و بىاساس باشد، که" تازهزدگى" مانند" عشق به کهنهها" خود بلاى بزرگى است.
اعتدال اسلامى ایجاب مىکند که نه آن" افراط" در کار باشد و نه این" تفریط
کافران وترس از نوآوری
کافران ضمن مخالفت با هر گونه نو آوری تعصب خاصى روى مسائل موجود محیطشان دارند هر چند گمراهى و ضلالت باشد، لذا با هر دعوت تازهاى به عنوان دعوت غیر عاقلانه مبارزه مىکنند، از نوآوریها وحشت دارند، و سخت به سنتهاى غلط پایبندند.
واین روش همیشگى مستکبران کافر است که مردان الهى را بخاطر نوآوریها، و حرکت بر ضد مسیر جامعههاى فاسد، و همچنین نشاندادن خارق عادات متهم به سحر و یا جنون می کردند، تا در افکار مردم سادهدل نفوذ کنند[8]
منطق کافران 1-(ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ
آنان براى اغفال مردم و یا قانع ساختن خویش گفتند:" ما هرگز چنین چیزى را از پدران خود نشنیدهایم، این فقط یک دروغ و کذب است"!).
اگر ادعاى توحید و نفى بتها واقعیتى داشت باید پدران ما با آن عظمت و شخصیت! آن را درک کرده باشند، و ما از آنها شنیده باشیم، اما این یک گفتار دروغین و بىسابقه است قرآن در آیات مختلف دیگر نشان مىدهد عرب جاهلى تمام تکیهگاهش سنت و آئین نیاکان و پدران بود
" اختلاق" از ماده" خلق" در اصل به معنى ابداء چیزى بدون سابقه است، سپس این کلمه به" دروغ" نیز اطلاق شده، چرا که دروغگو در بسیارى از مواقع مطالب بىسابقهاى را مطرح مىکند، بنا بر این منظور از" اختلاق" در آیه مورد بحث این است که ادعاى توحید ادعاى نوظهور و بىسابقهاى است[9]
افراد مغرور و خودخواه هم نفوذناپذیرند و هم" مطلقگرا" چیزى را جز آنچه با افکار محدود و ناقصشان درک کردهاند به رسمیت نمىشناسند، و معیار سنجش همه ارزشها را همان قرار مىدهند. قران کریم. نخست مىگوید:" آیا آنها در این گفتار (آیات الهى) تدبر و اندیشه نکردند"
أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ 2-
نخستین عامل بدبختى آنها تعطیل اندیشه و تفکر در محتواى دعوت تو
است، که اگر بود مشکلات آنها حل مىشد[10].
در دومین مرحله مىگوید:" یا اینکه مطالبى براى آنها آمده است که براى نیاکانشان نیامده"؟!..
لذا هنگامى که پیامبر اسلام ص پرچم توحید را در مکه برافراشت و بر ضد بتهاى کوچک و بزرگ که عدد آنها بالغ بر 360 بت مىشد قیام کرد گاه" تعجب مىکردند که چرا پیامبر انذارکنندهاى از میان آنها برخاسته است"؟[11]
آرى گاه غرور و خودخواهى و مطلقنگرى و فساد محیط آن چنان بینش و قضاوت انسان را تغییر مىدهد که از واقعیتهاى روشن تعجب مىکند در حالى که به خرافات و پندارهاى واهى سخت پاىبند است.
نوآوری ونفی توحید
براى اکثر مردم، دست برداشتن از عقاید دیرینه و توجّه به افکار جدید سخت و شگفتآور است. گاهى باطل چنان اوج و قدرت مىگیرد که سخن حقّ سخنى عجیب و غیر قابل قبول مىشود. «هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ به جاى دعوت به تفکّر، دعوت به تعصّب و مقاومت تکیه بر آیین نیاکان هرنوع پایدارى و صبرى پسندیده نیست. چنان که هر نوع نوآورى محکوم نیست تا گفته شود. «هذا ... اخْتِلاقٌ»
اولین اقدام پیامبر، نفى معبودهاى دروغین و اثبات خداى یکتاست. کفّار هم در توحید گرفتار بودند، «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» هم در نبوّت، «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ» و هم در معاد. «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ»
نوآوری وقران :
علی علیه السلام قران ناطق در رابطه با قران می فرماید:
لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه»
شگفتیهاى قرآن هرگز تمام نمىشود و نوآوریهاى آن به کهنگى نمىگراید اما کافران از هر امر نو وتازه روی گردانند.
وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ (5) فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبؤُا ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ [12]
هیچ تذکّر تازهاى از (طرف) خداوند مهربان برایشان نیامد، مگر آن که از آن روىگردان بودند
پس آنان تکذیب کردند، و به زودى اخبار (کیفر) آنچه را که به مسخره مىگرفتند به آنان خواهد رسید.
خداوند با تذکّر، تکرار و نوآورى، با کفّار اتمام حجّت مىکند. «ذِکْرٍ ... مُحْدَثٍ» انسان نباید به سنّتهاى کهن خود آن گونه دلبستگى داشته باشد که هر حرف تازهاى را بشنود با آنکه حقّ است، باور نکند دین، عامل هوشیارى است، نه تخدیر. گروهى از مردم به جاى پذیرش حقّ، از قبل راه لجاجت را انتخاب کردهاند.
کفّار، هم به محتواى قرآن اشکال مىکردند که نوآورى ندارد، بلکه افسانههاى قدیمى است، «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» و هم شخص پیامبر را زیر سؤال مىبردند که رونویسى کرده است، «اکْتَتَبَها» و هم یارانى خیالى براى پیامبر در نظر مىگرفتند، «تُمْلى عَلَیْهِ».
مراد از نوشتن اساطیر، یا این است که آنها معتقد بودند کسانى براى آن حضرت مىنوشتند و یا مىگفتند: پیامبر سواد دارد و امّى بودن او را نفى مىکردند.
در این آیه آمده است: «یَعْلَمُ السِّرَّ»، ولى علم خداوند به ظاهر را نفرموده است. آرى کسى که اسرار و حقایق پنهان را مىداند، آگاهى او بر حقایق آشکار مسلّم است در این راستا می فرماید:.
ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ ([13])
هیچ پند تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنان نیامد، مگر اینکه آن را شنیدند و (باز) سرگرم بازى شدندفَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً)
تعبیر به" حدیث" در مورد قرآن، اشاره به نوآوریهاى این کتاب بزرگ آسمانى است، یعنى آنها حد اقل این مقدار به خود زحمت نمىدادند که این کتاب تازه را با محتواى جدیدى که داشت مورد بررسى قرار دهند.
ابداع الهی
خداوند نه تنها مالک همه موجودات عالم هستى است، بلکه" ایجاد کننده همه آسمانها و زمین او است" (بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و حتى بدون نقشه قبلى و بدون احتیاج به وجود ماده، همه آنها را ابداع فرموده است.
کلمه" بدیع" از ماده" بدع" به معنى بوجود آوردن چیزى بدون سابقه است و این مىرساند که خداوند، آسمانها و زمین را بدون هیچ ماده و نمونه قبلى به وجود آورده است
" کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ"- اگر کلمه" شان" را در اینجا نکره یعنى بدون الف و لام آورد، براى این بود که تفرق و اختلاف را برساند در نتیجه معناى جمله چنین شود: خداى تعالى در هر روزى کارى دارد، غیر آن کارى که در روز قبل داشت، و غیر آن کارى که روز بعدش دارد، پس هیچ یک از کارهاى او تکرارى نیست، و هیچ شانى از شؤون او از هر جهت مانند شان دیگرش نیست، هر چه مىکند بدون الگو و قالب و نمونه مىکند، بلکه به ابداع و ایجاد مىکند، و به همین جهت است که خود را بدیع نامیده، فرموده:" بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" «1» البته این را هم بگوییم که: منظور از کلمه" یوم" در جمله" کل یوم- هر روز" احاطه خداى تعالى در مقام فعل و تدبیر اشیاء است، در نتیجه او در هر زمانى هست ولى در زمان نیست، و در هر مکانى هست لیکن در مکان نمىگنجد، و با هر چیزى هست لیکن نزدیک به چیزى نیست
بنا بر این او مبدع است وبندگان او نیز باید متخلق به اخلاق الهی شوند ودارای ابداع ونو آوری باشند. در تعبیر «أَنْشَأَکُمْ» دو نکته نهفته است: 1 ابتکار 2 تربیت مستمر، در آفرینش انسان هم نوآورى و ابتکار است، هم تربیت مستمر. آرى، آفریدن تقلیدى یا آفریدن و رها کردن، چندان ارزشى ندارد.
قرآن کریم، پیوسته و با تأکید فراوان، انسان را به تفکر دعوتمیکندکه نتیجه آن فهم وکشف مسایل نو وجدید می باشد. . آیات قرآنی با واژههای گوناگونی از قبیل «تفکّر، لبّ، نهی،فقه، شعور، بصیرت، درایت، ذکر، تدبّر»،... و مانند آن، از تعقلستایش کرده و آن را مورد تأیید و تشویق قرار داده است. دعوت بهتفکر در سراسر قرآن هست، و به تعبیر علامه طباطبایی، «شایدبیش از سیصد مورد به تفکر و تذکر و تعقل دعوت کرده است.»
قرآن مجید، از یکسو صاحبان اندیشه، و متفکران را ستوده، واز سوی دیگر مقام کسی را که از عقل و تفکر خود برای فهم وکشف حقایق نو استفاده نمیکند،تا حد حیوان تنزل داده است:
انَّ شَرَّ الدَّوَآبّ عِندَللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذیِنَ لاَیَعْقِلُونَ4
«بدترین جانوران (و شقیترین مردم) نزد خدا کسانی هستندکه (از شنیدن و گفتن حرف حق) کر و لالند و اصلاً (در آیات خدا)تعقل نمیکنند.»
بنابراین با به کار نیفتادن نیروی تفکر، انسان مانند حیوان، یاحتی گمراهتر خواهد شد:
اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ اَویَعْقِلُونَ اِنْ هُمْ اِلاَّ کالاَنْع''َمِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبِیلاً5
«یا پنداری که اکثر این کافران حرفی میشنوند یا فکر و تعقلیدارند؟ اینان در بیعقلی بس مانند چهارپایانند بلکه گمراهتر ونادانتر.»
نابخرد واقعی کسی است که در زمینة حق ناشنوا و گنگ باشد، وآنکه حق را نگوید و نشنود، انسان نیست. حیوان (دوابّ) است.
علاوه بر این، در آیات فراوانی، انسانها را از این جهت کهنمیاندیشند و به تفکر نمیپردازند، سرزنش و ملامت میکند:
أَفَلاَ تَعْقِلُونَ 6چرا اندیشه نمیکنید؟
أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَالقُرْءانَ 7چرا در قران تدبر نمیکنند؟
أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ 8آیا اندیشه نمیکنید؟
أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ 9آیا متذکر نمیشوید؟
از سوی دیگر، خداوند متعال در هیچ موردی انسانها رابهبندگی کورکورانه فرمان نداده بلکه تقلید را در اصول دین و بهویژه درتوحید، ممنوع اعلام فرموده و تحقیق قبل از پذیرش را الزام کردهاست. در آیات متعدد، مردمان از پذیرش بیچون و چرا و بیاندیشهمنع شدهاند:
وَاِذَا قیِلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ اِلَی'' مَآأَنزَلَاللهُ وَاِلَی الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَاوَجَدْنَا عَلَیْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْکَانَ ءَاَبآؤُهُمْ لاَیَعْلَمُونَ شَیْئاً وَلاَیَهْتَدُونَ10
«و چون به آنها گفته شود از حکم کتابی که خدا فرستاد و ازدستور رسول
او پیروی کنید گویند آن دینی که پدران خود را بر آنیافتیم ما را کفایت است آیا باید از پدران خود در صورتی که آنهامردم جاهلی بوده و به حق راه نیافته باشند باز پیروی کنند؟»
و در جای دیگر با بیانی صریحتر میفرماید:
... أَوَلَوْ کَانَ ءَابَاؤُهُمْ لاَیَعْقُلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ11
«آیا بایست آنها تابع پدران خود باشند درصورتی که آنهابیعقل و نادان بوده هرگز به حق و راستی هدایت نیافتهاند.»
همچنین در روایات مختلف، عبادت بدون تفکر و اندیشهناکافی دانسته شده و ضرورت تعقل مورد تأکید قرار گرفته است، تاآنجا که حتی، تفکر. افضل انواع عبادات شمرده شده. چراکه: تَفَکُّرُساعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة 12که در واقع یک ساعت تفکر (عبادتفکری) را برابر یا بیشتر از یک یا چندین سال عبادت بدنی بدونتفکر اعلام فرمودهاند.
بنابر آنچه تاکنون گفته شد، «حیات انسانی بهطور کلی حیاتیفکری است و هرقدر فکر صحیحتر و کاملتر باشد، قهراً زندگیانسان استوارتر خواهد بود.»13
تحذیر از کهنه پرستی :
تقلید از پدران و پایبندی به اندیشهها و آداب و رسوم آنها ازعوامل مهم جمود فکری در بسیاری از مردم بود. از اینرو دستشستن از اینگونه افکار و پذیرش دین توحید که پیامبران مردم رابه آن دعوت میکردند برایشان آسان نبود:
وَ اِذَا قیِلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ اللهُ قَالُواْبَلْ نَتَبِعُ مَآ أَلْفَینَا عَلَیْهِ ءَابَاءَ نَآأَوَلَوْکَانَ ءَابَآؤُ هُمْ لاَیَعْقِلُونَ شیئاً وَلاَیَهْتَدُونَ.40
«و چون کفار را گویند پیروی از شریعت و کتابی که خدا فرستادهکنید پاسخ دهند که ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود. آیا بایستآنها تابع پدران باشند در صورتی که آنها بیعقل و نادان بوده هرگزبه حق و راستی هدایت نیافتهاند.»
قرآن همچنین بر دعوت مردم به آزاد شدن از اوهام و خرافاتکه جریان تفکر را از کار میاندازند... اصرار میورزد... و از اعتقاد بهاینگونه خرافات نهی کرده است
-نوآوری از نظر لغت بار معنایی خاصی دارد که از آن به ابداع و چیز تازه و نوآوردن تعبیر می کنند و می گویند فلان امر مثلا بدیع و تازه است. بر این اساس و با توجه به معنای لغوی، به مطلق اموری که تازه بوده و سابقه نداشته باشد ابداع و نوآوری اطلاق می گردد، چنانکه در لسان فلسفی.
این معنای فلسفی از ابداع و نوآوری می تواند حتی فرضیه های مخالف با قطعیات علمی را شامل شود اما آیا تاکنون کسی ملتزم به چنین امری شده است؟
آنچه از بوعلی در معنای ابداع بیان شد ناظر به معنای نفس الامری ابداع است اما مطلوبیت ابداع و منطقی بودن و نبودن آن امر دیگری است که آن هم در جای خود مورد توجه است، بدین معنا که نوآوری باید مقبولیت منطقی و عقلی داشته باشد و این مسئله باید بالنسبه به هر حوزه علمی و معرفتی در نظر گرفته شود مثلا در حوزه دین و معارف دینی اگر چه بدعت به معنای عام کلمه نوعی ابداع و نوآوری می توان باشد اما چنین نوآوری و ابداعی در حوزه دین ممنوع است. البته مراد ما در این بحث معنای خاص فلسفی ابداع نیست بلکه تازه بودن و سابقه نداشتن محتوای نوآوری، مورد نظر ماست.
وجه تمایز بدعت و ابداع در حوزه دین و معارف دین چیست و آیا می توان برای سایر علوم نیز چنین وجه امتیازی را قائل شد؟
ببینید، در فرهنگ دینی، نوآوری به سه صورت می تواند محقق گردد اول آنکه انسان اقدام به آوردن امر جدیدی بکند بدون آنکه آن را به دین نسبت دهد مانند این همه نوآوری ها در صنایع و فنون که در راستای تأمین فوایدی برای انسان انجام می گیرد.
دوم آنکه نوآوری هر چند هیچگونه سابقه ای ندارد اما مبتنی بر یک اصل کلی و ثابت در دین است و با توجه به بنیاد آن بر اصل کلی دین، آن را به دین نسبت می دهند مانند نوآوری در تجهیزات نظامی برای دفاع از جامعه اسلامی که مستند به یک اصل و دستور کلی و ثابت دینی مانند آیه شریفه «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه» است و سوم آنکه این نوآوری در عین اینکه هیچگونه ارتباطی به دین ندارد نه بر خود آن در دین تصریح شده و نه مبتنی بر اصل کلی دینی است، اما در عین حال به دین نسبت داده شود از میان این سه قسم، فقط قسم اخیر است که بدعت است و ممنوع اما دوقسم دیگر، ابداعی هستند که نه تنها با دین و اصول قطعی دین در تعارض نیستند بلکه مورد تأیید دین نیز می باشند، همین مسئله بدعت در باب علوم نیز جاری است یعنی اگر نوآوری به گونه ای باشد که نه تنها از اصول قطعی و عقلانی علوم نشأت نگرفته بلکه با آنها در تعارض هم باشد و در عین حال به آن علم هم استناد داده شود، چنین ابداعی مردود و غیرقابل قبول است.
ما چه در حوزه دین و چه در علوم مختلف، یک امور ثابت داریم که به قطعیت دینی و علمی رسیده اند و از این روی از مساعدت حکم عقل نیز برخوردارند و روی همین جهت هیچگونه تغییری را برنمی تابند به عنوان مثال استحاله اجتماع نقیضین که در همه علوم از آن بهره گرفته می شود، قضیه ای عقلی و اصلی کلی و ثابت است و ابداع در حقیقت و ماهیت این معنا، ممنوع و بلکه محال است همچنین در حوزه دین و شرعیات نیز یک سری اصول کلی و ثابت داریم که تحول پذیر نیستند و ادعای نوآوری در آنها از نوع اجتهاد در مقابل نص خواهد بود.
پس نوآوری و ابداع در دین مربوط به چه عرصه هایی است؟
ساحت های نوآوری در دین مختلف است، نوآوری گاهی در نوع بیان و تبلیغ دین و معارف دینی است، گاهی در روش مطالعه و اثبات موضوع مورد تحقیق است و گاهی در مقام عمل، در نوع استخراج فروعات از اصول است که این خود بحث مفصلی دارد.
درخصوص همین عرصه های نوآوری و موضوعاتی که بناست در آنها تحول و نوآوری صورت پذیرد.
تحول در عرصه نوآوری و شکوفایی خلاقیت ها را می توان نگاه دوباره و جدیدتری به مبانی، ساختارها، روش ها، مقدمات، مؤلفه ها و برداشت مفهومی از مفاهیم علمی دانست. بدیهی است در نگاه دوباره و بازخوانی روش های متداول در عرصه علم و اندیشه، ممکن است به ناکارآمدی روشی درخصوص موضوعی، یقین حاصل شود و به بررسی علل و عوامل ناکارآمدی آن پرداخته شود و چه بسا در این نگاه دوباره، ساختارها مورد نقد و انتقاد قرار گیردو در اثبات و ثبوت مؤلفه ها و یا مبانی بحث، تغییر دیدگاه ایجاد شود. به هرحال تحول در نوآوری، تحول در راستای اینگونه امور است. بدیهی است اینگونه بازخوانی ها می تواند مفید نتایج و نوآوری های مهمی در عرصه تولید علم گردد. تأمل در روش های متداول تحقیق در حوزه علم و اندیشه، امری مهم است. گاهی ممکن است برای اثبات مدعای خویش، از روشی خاص استفاده کنیم هرچند معتقد به سلامت و درستی آن هم نباشیم اما از این رهگذر که چنین روشی مورد تأیید طرف مقابل است، در مقام اسکات خصم می توانیم از آن بهره برداری کنیم یعنی در روش گفتمان، نوآوری داشته باشیم. به عنوان مثال هرمنوتیک فلسفی غرب، روشی خاص در حوزه معرفت شناسی است که جز به نسبیت معرفتی نمی انجامد، اما استفاده از آن با هدف اسکات خصم، امری صحیح است هرچند معتقد به آن نباشیم. در بیان و تفسیر دین مثلاً چه بسا روش های معمول به دلایلی نتواند مفید واقع شود که در این صورت لازم است به دنبال روش های جدیدی باشیم که در حوزه تبلیغ دین با توجه به تکنولوژی های مدرن اطلاع رسانی بین المللی بتوانیم پابه پای عصر حاضر عمل کنیم.
________________________________________
اما آیا میتوان در دین نوآوری نمود؟ و آیا کار عالمان دینی و فقیهان و... نوآوری است؟ در این باره لازم است به نکته هایی دقت شود: الف ـ تغییر برخی احکام، گاهی به علت تغییر موضوعها است که برخی مردم تصوّر میکنند نوآوری رخ داده است برای مثال قبلاً خرید و فروش خون، حرام بوده است، چون این موضوع، منفعت عقلایی نداشت، اما در دوران ما، این موضوع (خون) دارای اثر و منفعت عقلایی شده، به اصطلاح تغییر کرده است از این رو، عالمان دین میفرمایند: خرید و فروش آن جایز است و همین طور مسئلة شطرنج این چیزها نوآوری نیست
ب ـ برخی وقتها تغییر نیازمندیها و مقتضیات زمان، علمای دین را وا میدارد که نگرش و نگاهی نو به معارف دینی داشته باشند و قوانین متغیّری که به علت نیازمندی ای نوین ا نسانها مورد احتیاج است را از قوانین ثابت دینی، استخراج نمایند. این کار، وظیفة عالمان دینی است و اجتهاد نام دارد. اجتهاد یعنی فهم دقیق نیازمندیهای روز و تطبیق آن بر معارف ثابت دینی که این کار به یک معنا نوآوری ا ست و نه تنها عالمان دینی میتوانند که از مهمترین وظیفه های آنها در دوران غیبت امام معصومبه شمار میرود. و از توان دیگران نیز خارج میباشد. و باید توجه داشت اجتهاد کار هر کسی نیست و به هر عالم نمایی نمیتوان مجتهد گفت.
ج ـ آیاعالمان دینی میتوانند بینشهای نویی دربارة معارف دینی داشته باشند و در عرصه بینش و فهم، نوآوری داشته باشند؟ بله، اجتهاد واقعی همین است و باید توجه داشت که منابع دینی، چون طبیعت است که هر چه بینشها وسیعتر و عمیقتر شود، راز و رمز جدیدی از آن کشف میشود و به این معنا، اجتهاد یک امر نسبی است که در هر عصری، عالمان دین، فهمی متناسب با شرایط همان دوران از دین دارند البته قانونمند و طبق ضوابط. و جمود بر فهم گذشتگان ناپسند است به ویژه این که بیشتر احکام و دستورهایی که از راه یکی از این سه صورت به دست میآید، برای رفع تکالیف و حتی مشکلات فرد و جامعه است و نمیتوان گفت این گونه قوانین، حکم واقعی و ثابت الهی و دینی هستند.
این که در روایات بیان شده قرآن برای مردم یک زمان نیست، همین نکته منظور است که مردم هر عصری، فهمی ممتاز از دیگران دارند و این مایة رشد و بالندگی و حیات قرآن است.
تاریخ هم نشان داده که فهم و بینش و عمق معرفت دینی در مسیر تاریخ، رشد کرده و به طور معمول آیندگان از گذشتگان بهتر بوده اند[14].)
بر این اساس، بدعت در دین ممنوع، ولی نوآوری و ابتکار و اجتهاد نه تنها جایز، بلکه مطلوب و وظیفة عالمان دینی است.
پس ابداع ونوآوری که مهمترین ویژگی انسان است و وجه تمایز وتفاوت زندگی انسان با سایر موجودات می باشد امری ضروری می باشد.وفقدان جسارت لازم برای نوآوری ناشی ازنبود فرهنگ نوآوری و همچنین آمیخته بودن مرزهای ابداع و بدعت علمی است و.
ما از فرهنگ نوآوری به قدری دور هستیم که معیارهای ابداع علمی را با بدعت مشخص نکردهایم علاوه
بدیهی است برای نوآوری،شجاعت ، شهامت و اراده مصمم کارساز است، باید با دلیری این طلسم شکسته شود و از سرزنش، سرزنش کننده و ملامت ملامتگر نباید بهراسیم. در دین مبین اسلام، درجا زدن و ایستایی نکوهش گردیده است تا جایی که مولای متقیان حضرت علی علیه السلام می فرماید: کسی که دو روزش مثل هم باشد، مغبون است وکسی که فردایش از امروزش بدتر باشد ملعون است .
آری باید توجه داشت که نوآوری و استخراج حقایق باید از روش صحیح و طریق آن انجام شود و منطبق با استنادات عقلی، روایی و بیانات دیگر قرآن باشد.
عوامل زمینه ساز نوآوری
یک نواندیش دینی باید به طور ریشهای با متن دین که شامل روایت، قرآن، سنت وعقل و اجماع است آشنا باشد، و در غیر این صورت مطالبی که ارائه میکند قابل اعتنای جدی، اثربخشی و قابل تعمیم نخواهد بود.
این مطلب نیز قابل تأکید است که مفاهیم دینی شامل دو دسته است، یک دسته از مفاهیم دینی مفاهیم قطعی است که قابلیت تغییر در آن وجود ندارد و نوآوری و نوگرایی در آن بیمعنی است اما دسته دیگر از مفاهیم قابلیت نوآوری و نوگرایی داشته و نواندیشی دینی در آن دسته از مفاهیم معنی پیدا میکند درهر صورت عواملی زمینه ساز نوآوری بشرح ذیل می باشند.
الف) ایمان و اعتقاد به ضرورت تحقق نوآوری: یکی از عوامل مهم در این خصوص، اعتقاد به ضرورت نوآوری و شکوفایی خلاقیت هاست چرا که اگر ضرورت نیاز به این مهم از یک باور اساسی نشأت نگیرد، شاهد کمترین حرکتی در این جهت نخواهیم بود. در این صورت فعالیت های علمی در هر سطحی که وجود دارد، امری کافی تلقی می گردد و در نتیجه انگیزه ای برای اقدام در جهت نوآوری وجود نخواهد داشت، به همین دلیل است که ما باید اول به این نیاز برسیم و به این باور دست پیدا کنیم که انقلاب علمی در جامعه دینی، امری ضروری و لازم است.
ب)آزادی در بیان آراء و اندیشه ها: آنچه مسلم است آن است که خیزش عمومی در راستای نوآوری در تضارب آراء ممکن و شدنی است. اگر یک حرکت عمومی و مشارکت جمعی از سوی اهل نظر، پشتوانه این مهم نباشد، تحقق چنین مطلوبی مشکل و بلکه ممتنع خواهد بود. اگر در زمینه های مختلف علمی از اصحاب علم و اندیشه، مشارکتی در تحقیقات و ارایه نتایج و نظرات دیده نشود، شاهد ارتقای علمی و نوآوری های عالمانه نخواهیم بود، از این روی تضارب آراء در تحقق جنبش تولید علم، امری لازم است اما لازم تر از آن، ایجاد فرصت مناسب برای بیان نظریات و اندیشه های تولیدی است. وجود آزادی های مطلوب در این راستا و استقبال از نظریات و نوآوری های علمی یکی از علل مهم تحقق شعار نوآوری و شکوفایی است.
ج) استقبال از نقد اندیشه و تقویت قوه انتقادپذیری نخبگان، یکی دیگر از شرایط لازم برای نوآوری است و هر چند در پیمودن طریق علم، اتکا به قواعد منطقی و عقلانی و نیز اصول موضوعه در هر حوزه علمی، مورد تأکید است و از همین رهگذر است که یک نظریه از حیث ارزیابی به درجه مطلوبی از بیان واقع و پذیرش عمومی می رسد، اما در عین حال تقویت روحیه انتقادپذیری و تحمل نظر مخالف امری مقبول و بلکه لازم است. مهم آن است که، در طرح یک نظریه، راه نقد و انتقاد نسبت به معنا و محتوای آن باز باشد و صاحب نظریه از انتقادهای موجه و مستدل در جهت تکامل و ارتقای کیفی نظریه علمی خویش استقبال کند. روشن است که در چنین صورتی می توان شاهد تحقق یکی از زمینه های نوآوری بود.
د) از جمله شرایط کیفی در عملیاتی کردن این مهم، مشارکت عمومی نخبگان در عرصه نوآوری علمی است. از این روی لازم است همه نخبگان علمی به میدان آمده و هر کس در رشته تخصصی و مورد تحقیق خویش به تحقیق و تولید اندیشه پردازد.
ه) توجه به قدر و بهای پژوهش و پژوهش گر یکی از مولفه های جدی در امر نوآوری است. تهیه ساز و کار تحقیق و پژوهش و اطلاع رسانی مناسب در راستای تبیین لزوم زنده بودن تحقیق و پژوهش در جامعه و نیز بزرگداشت پژوهشگران از حیث معنوی و مادی امری غیرقابل انکار است، هر چند متاسفانه، شواهد، نه تنها موید وضعیت مطلوبی در این خصوص نیست؛ که گویای نوعی بی مهری به پژوهشگران است. بدیهی است چنین بی مهری ها و رویه های نامیمون نه تنها انگیزه پژوهشگر را برای کار بیشتر و دقیق تر ارتقا نمی دهد، که موجب افول انگیزه و چه بسا در مواردی موجب از بین بردن اصل انگیزه در شخص و وهن تحقیق و پژوهش می گردد و معلوم است چنین رویه نامطلوبی در نقطه مقابل مسئله نوآوری و شکوفایی است. به نظر می رسد باید یکی از مشغله های جدی متصدیان امر و مسئولانی که خود را موظف و مشتاق به تحقق شعار بنیادین و گران سنگ نوآوری و شکوفایی می دانند، پیگیری این مهم باشد.
یکی از آسیب هایی که می تواند تحقق نوآوری را متزلزل کند سطحی نگری و شتاب زدگی در تحقیقات است. اتکا به مطالب سطحی و تکراری دیگران که صورت کلیشه ای به خود گرفته قطعاً نمی تواند ره آورد نوینی در تحقیقات علمی باشد. گفته های دیگران را که خودشان گفته اند، نیازی به اعاده و استفاده کلیشه ای از آنها نیست. البته این بدین معنا نیست که نظریه های گفته شده را باید به دور انداخت و نسبت به آنها توجه و اهتمام نداشت بلکه مراد آن است که این نظریات، آخر علم و پژوهش قلمداد نگردد. بدیهی است در پاره ای از موارد، بیان نظریات دیگران به منظور استفاده و یا نقد و بررسی، امری مطلوب و معقول است و نیز گاهی ذکر نظریه ای از آن جهت که صاحب آن نظریه از موقعیت علمی والایی برخوردار است، به منظور بهره برداری استنادی ازآن، مورد توجه قرار می گیرد و مسلم است چنین اموری غیر از سطحی نگری در تحقیقات و عدم نوآوری علمی است. آنچه مانع تحقق این شعار است اتکاء مطلق بر آورده های دیگران است به گونه ای که راه پژوهش برای دیگران مسدود گردد والبته این خطر بزرگی است.
یکی دیگر از آسیب های فرارو، عدم توجه لازم به پژوهش محوری در قبال آموزش محوری است. در تحقیقات علمی آنچه مهم است پژوهش است. هر چند پژوهش متوقف بر آموزش است اما آموزش فقط فراگرفتن است و مقدمه تحقیق و پژوهش.
آموزش با هدف تولید علم و فرهنگ و تمدن صورت می پذیرد پس قهراً نباید محور اصلی و هدف قرار گیرد که اگر چنین باشد، باز شاهد نوعی رکود در عرصه های مختلف علمی خواهیم بود. از این روی توجه به پژوهش محوری، امری لازم در راستای تحقق نوآوری و شکوفایی بشمار می آید.
عدم هماهنگی تحقیقات علمی از حیث زمان با رقیبان نیز یکی از آسیب های جدی در این مسئله هست. اگر بنای ما بر آن است که در جامعه جهانی حرف نو داشته باشیم به گونه ای که نگاه جهان را معطوف خود کنیم، نه تنها از علم روز و جهان اندیشه نباید عقب بمانیم بلکه باید در موقعیتی بالاتر قرار گرفته و منزلتی فراتر را درک کنیم، در غیر این صورت همیشه سفره نشین علم دیگران خواهیم بود. متاسفانه این آسیب الان به طور جدی دامن گیر برخی از نظریه پردازان ما شده است. می بینیم یک نظریه ای که در یکی دو قرن پیش طرح شده و حتی با فاصله ای نه چندان دور، از اعتبار علمی ساقط و رد شده است تازه مورد استناد و تبلیغ برخی از روشنفکران قرار می گیرد؛ آنچه نیاز جامعه علمی ماست، برخورداری از علمی است که بتواند با علم روز و تکنولوژی حاکم بر جهان ارتباط برقرار کرده و خود را به مرتبه ای از علم و فن آوری و تمدن سازی برساند که همچون دوران شکوفایی تمدن اسلامی، غرب را سفره نشین علم خویش نماید. بدیهی است چنین امری جز با ایجاد مولفه ها و راهکارهای هماهنگ کردن تولیدات علمی خود با جهان علم و نیز پیشرفت آنها در تشکیلات علمی جوامع اسلامی، امکان پذیر نیست.
البته آسیب های دیگری نیز در این خصوص متصور است که فکر می کنم فرصت دیگری را نیاز داشته باشد
.
نکته نهائی اینکه اگر قرار است مسلمانان در راستای این رسالت خود بر روی آحاد جامعه جهانی موثر باشند باید در گام اول با اندیشهها و تفکرات آنها آشنایی داشته باشند و محیط فکری و فرهنگی که در آن رشد کردهاند را به خوبی شناسایی کنیم. اگر این گونه عمل کنیم علاوه بر اینکه در مقابل تهاجمات آنها مصون خواهیم بود بلکه میتوان جریانهای فکری مهاجم را با تهاجمات فکری به عقب راند. به همان صورتی که در صدر اسلام، هنگامی که یک یهودی و یا مسیحی با اندیشه اسلامی آشنا میشد، به دین اسلام رو میآورد
نیازها و ضرورتهاى ویژه هر عصر
هر عصرى ویژگیها، ضرورتها، و تقاضاهایى دارد، که از دگرگون شدن وضع زمان و پیدا شدن مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگى سرچشمه مىگیرد.
همچنین هر عصرى مشکلات و پیچیدگیها و گرفتاریهاى مخصوص بخود دارد که آن نیز از دگرگونى اجتماعات و فرهنگها که لازمه تحول زندگى و گذشت زمان است مىباشد.
افراد پیروز و موفق آنها هستند، که هم آن نیازها و تقاضاها را درک مىکنند، و هم این مشکلات و گرفتاریها را.
اما آنها که این مسائل را اساسا درک نمىکنند، یا درک میکنند اما چون خودشان زائیده محیط و زمان دیگرى هستند و در آن محیط و زمان، اینها مسئلهاى نبوده، بىتفاوت و خونسرد از برابر این مسائل مىگذرند باید آماده ناکامیها و شکستهاى پى در پى باشند.
امام خمینی قدس سره )ونوآوری
حضرت امام خمینی (ره) به عنوا ن شاگرد مکتب اهل بیت علیهم السلام و الگوی انسان معاصر ضمن پافشاری واصرار بر سنت گرائی وحفظ میراث گرانقدر سلف صالح خود پیشگام در نوآوری دینی بودهاند و دارای ابتکارات متعدد در عرصه عرفان، فقه، اصول، کلام و فلسفه بوده اند.و درمنشور روحانیت به حوزه ها و به روحانیت هشدار دادند که مبادا به نام دفاع از سنت، به نفی تمدن بپردازید و با نواندیشی مخالفت کنید و. ازسوی دیگر به طلّاب هشدار دادند که مبادا با مجذوب شدن به نوگرایی و نواندیشی، سنت را فراموش کنیدۀ
امام در رابطه با لزوم تدبر وتفکر در قران وکشف حقایق نو وتازه وا ستفاده هر چه بیشتر از این سفره زیبای الهی می فرمایند :"یکی از حجب ،که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه است اعتقاد به آن است که جز آن چه مفسرین نوشته یا فهمیده اند کسی را حق استفاده از قران نیست وتفکر وتدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رای ،که ممنوع است ،اشتباه نموده اند و به واسطه این رای فاسد وعقیده باطله ،قران شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده وآن را به کلی مهجور نموده اند. ( آداب الصلاةص 110.)
وهمین نکته در بحث بدعت هم صادق است یعنی بر خی با حر به بدعت که باطل ومردود است زمینه هرگونه فهم نو وجدید از قران را سد کرده اند قرانی که علم را قسیم وحی وراه دل وآن رایکی از منابع شناخت می شمارد (انما یجادل فی آیات الله بغیر علم ولا هدی ولا کتاب منیر )مخالف هرگونه نوآوری وکشف جدید می دانند بنا بر این با عنایت به .پدیده
انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام در دهه 1980 میلادی،که بسیاری از اندیشمندان غربی را وادار کرد تا قرن بیست و یک را "قرن نوزایی ادیان" نامگذاری کنند زیرا نیاز به دین در این برهه از زمان بیش از پیش خواهد بود ایجاب می کند که با تلاش، برنامه ریزی و تدبیر شیوه های درست و پویا، حرکت کرد و شکوفا شد بنا بر این وظیفه همه عاشقان اسلام ،قران ومعارف اهل بیت علیهم السلام تلاش در راستای فهم وتبیین ماهیت نوگرای اسلام وارائه متد های نوین برای نشر معارف حیاتبخش آن می باشد.